Arezoo=marmalad

اینم دومین خاطره

سونای:

موضوعش اینه که از یه ارزو چه جوری میشه مارمالاد درس کرد

یه روز زنگ تفریح منو ارزو نشسته بودیم رو یکی از شوفاژای راهرو(خاموش بودااااااا) داشتیم با خوبی خوشی زندگی میکردیم بچه های کلاسو انالیز میکردیم

حالا درمورد این انالیزا بعدا مینویسیم براتون

پیش دانشگاهیا داشتن روبروی ما باهم شوخی پشت وانتی میکردن(این نوع شوخی از ترکیب حرکات رزمی بوجود میاد و شباهت زیادی به کشتی کج داره-مهندس سونای)

بین این دخدرای وحشی()منظورم همون ناهنجار بود یه دختر بسیااااااااار چاقالو(یه چیزی حدود 10برابر ترمیناتور )وجود داشته می بود

اون 12نفره بقیه سی میکردن این ترمیناتور رو شکست بدن(کار خیلی سختی بود)

اینو دسته جمعی هولش دادن که صاااااف اومد طرف ما

من که این صحنه رو مشاهده کردم زود در رفتم

اینم قیافه ی ارزو تو اون لحظه:

ارزو داد زد اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووی

ولی ارزوی بیچاره()...

دختره با کونش  کاپتش () رفت تو شیکم ارزو

 

ارزو تبدیل به یه شیشه ی بزرگ مارمالاد شد

حالا من نمیدونم اینجوریباشم یا اینجوری

کم مونده بود دوست گلم به ابدیت بپیونده

حالا ماجرایی که امروز پیش اومد

موضوع:چه جوری میشه بهترین روز سونای رو به زهرمارترین حالت ممکن تبدیل کرد

امروز سوار پرادوی شانس شده بودم

کاملا خرکیف گولانه(ینی بصورت کاملا شاد)داشتیم با ارزو روز تاریخی بوجود می اوردیم

زنگ اخرم که رفتیم باشگاه مثل همیشه با ارزو وا3 بروبچ کلاسمون کنسرت اجرا میکردیم

بچه ها جدیدا به کنسرتای ما علاقه شدید نشون میدن مخصوصا به رقص گانگام استایل ارزو

بعد کنسرت زنگ زدیم واسه کل کلاس ساندویچ سفارش دادیم بیارن

ساندویچارو اوردن پخش کردیم..

(تا اینجا مشکلی پیش نیومده

همه چی ارومه/من چقد خوشحالم)

مشکل از اونجایی شرو شد که من ساندویچ رو باز کردم که بخورم

واسه من همبرگر سفارش داده بودن

اخه چراااااااااااااااااااا

من از همبرگر متنفرم

ارزو:اشکال نداره  خوشمزه اس بخور

من:

ارزو:گریه نکن که اشکاااااااااااااات....

من:باعشه سی میکنم بخورمش

اغااااا همبرگر کدومه چرم اصل بودن

مکالمه من با خودم:

ـ من از اینا دوکس ندارم

ـ ببین ارزو داره میخوره پس توام میتونی

 

åЯëZoØ ㋡ : 

 حالا اینم یه خاطره دیگه بای آرزو آر اس اچ  : 

چن روز پیش یه سری کلیپ خریده بودم ... هیشکی ام خونه نبود   فلشمو زدم به تی وی وخیلی خر کیف گولانه با صدای بسیار خیلی بلند () محو آهنگا و ریتمشون شده بودم که از آشپزخونه یه قاشق پرت شد سالن !!!  اول گفتم هیچی نیس بیخیال ولی وختی یه سری کامل قاشق چنگال پرت شد تو سالن دیه پی بردم که خبریه البته نباید از اون در قابلمه ام چشم پوشی کرد  

چی چیو  خیلیم  (درگیری خونوادگیه  ) پا شدم داد زدم کی هس اونجا ؟؟ 

یه چنگال دیه پرت شد   دستمو بردم به سمت خدا گفتم بسم الله الرحیم ... اینقدرام کوتاه نبودااااااا  ولش کن  ... 

در ادامه بیاناتم افزودم : هوی ترسو چرا قایم شدی ؟؟؟ جرئت داری بیا بیرون !!! (در این حین خودم داشتم از ترس میمردم !!!)

هیچی دیه ... با گفتن جملاتی از قبیل "کسی که عاشق جفه میترسه واقن؟؟"  

" تو آبروی طرفدارای جفو بردی !!!" 

" من دوس ندارم با یه همچین آدم ترسویی یکی باشم !!!" 

"آرز تو از دراکولا نمیترسی ... نه تو از دراکولا یکم میترسی ...امکان داره یه ذره بیشتر از یکم بترسی ....  بیا دقایق اخرو از زندگیمون نادیده بگیریم  " به خودم روحیه دادم ( خودمو خر کردم ) رفتم آشپزخونه .... چی ببینم خوبه ؟؟؟ 

این عاقا بابای ما یواشکی که نه در ملا عام وارد خونه شده ولی چون من محو کلیپ بودم نفهمیدم  رفته تو آشپز خونه داره منو سرکار میذاراه  هیچی دیه کلن حالم گرفته شد
  
  

این آپمون میکس گولانه بود ... نفصشو من نوشتم نفصشم سونای